۱۳۸۶ اسفند ۱۹, یکشنبه

ای پرستو برگرد

ای پرستو بر گرد!
ای پرستو که پيام اور فروردينی
بگريز از من بگريز
باغ پژمرده ی پامال زمستان ها
چشم در راه بهاری نيست
گرد اشوبگر خلوت اين صحرا
گرد باديست سبب گرد سواری نيست...
علی شريعتی

نوروز بی سبزه


سالی نوروز -بی چلچله و بنفشه می ايد -بی جنبش سرد نارنج بر اب بی گر دش مرغانه يرنگين بر اب.
سالی نوروز - بی گندم سبز و سفره می ايد -بی پيغام خموش ماهی از تنگ بلور - بی رقص فيف شعله در مردانگی.
سالی نوروز - همراه به در کوبی مر دانی -سنگينی بار سال ها شان بر دوش -تا لاله ی سوخته به ياد ارد باز نام ممنوعش را -و تاقچه ی گناه ديگر بار - بار احساس کتابهای ممنوع - تقديس شود.
در معبر قتل عام - شمع های خاطره افروخته خواهد شد -در وازه های بسته به ناگه فراز خواهد شد-دستان اشتياق از دريچه ها دراز خواهد شد -لبان فراموشی به خنده باز خواهد شد -و بهار در معبری از غريو -تا شهر خسته پيش باز خواهد شد -
سالی اری بيگاهان نوروز چنين اغاز خواخد شد.
احمد شاملو